ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما


سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما

هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت


آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما

روی تو اختر سعد است و مرا از طالع


روی آن نیست که تابنده شود اختر ما

جرعه ای زان لب شیرین به لب ما نرسید


تا لبالب نشد از خون جگر ساغر ما

خود همین نام تمامم که پس از من نامی


ننویسند به جز نام تو در دفتر ما

زیور مدعیان گر به مثل سیم و زر است


لولو نظم خوشاب است زر و زیور ما

مدتی بر سر کویت بنشست ابن حسام


که نگفتی به چه باب است فلان بر در ما